loading...
وبلاگ همه چی دون!!!
آرتادیس بازدید : 576 چهارشنبه 03 آبان 1391 نظرات (1)

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


 

یک روز عربی ازبازار عبور میکرد  که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن  مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت  از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول  به آشپز گفت آیا این مرد از غذاي تو خورده است؟

 

آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صداي پول را تحویل بگیر.

آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است:«کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول  دریافت کند»

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خص تنبلي نزد بهلول آمده و پرسيد :

مي خواهم از كوهي بلند بالا روم مي تواني نزديكترين را ه را به من نشان دهي؟

بهلول جواب داد:  نزديكترين و آسانترين راه : نرفتن بالاي كوه است .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

شخصي از بهلول پرسيد:

مي تواني بگويي زندگي آدميان مانند چيست ؟

بهلول جواب داد: زندگي مردم مانند نردبان دو طرفه است كه از يك طرفش سن آنها بالا مي رود و از طرف ديگر زندگي آنها پائين مي آيد .

 

               باشد که زندگی و آداب بزرگان راه زندگی ما بنده گان حقیر گردد

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.

با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد.

 

 

 

 

 

 


 

اعرابی فقیر و بوی غذا

آورده اند که اعرابی فقیر به قصد یافتن کار و بدست اوردن قوت و غذا و مخارج زندگی وارد شهر بغداد شد. در بین راه رستورانی که در ان انواع غذاها ی مختلف و متنوع به مشامش خورد و از ان خوشش امد اما پولی با خود نداشت که برود بنشیند و دستوربدهد تا غذای دلخواهش را برایش بیاورند و او تناول کند با خود گفت وارد می شوم تا ببینم چه پیش می اید، وارد رستوران شد و به محل طبخ غذا رفت،توبره ای را که به همراه داشت باز کرد، مقداری نان خشک در ان بود، نانها را با تشریفات خاص بیرون اورد و تکه تکه بر روی بخاری دیگ غذا گرفت و چون نرم می شد و بوی غذا بر می داشت انرا می خورد.

اشپز که شاهد کار اعرابی بود خوب او را با حیرت و تعجب نگاه می کرد بالاخره نان های اعرابی تمام شد ، خدا را بر این غذاهای گوارا شکر کرد و خواست از رستوران بیرون برود که اشپز جلو او سبز شد و گفت:کجا؟ اعرابی گفت می روم به کاری برسم.

آشپز از او مطالبه ی پول کرد و اعرابی هم از دادن پول خودداری نمود و گفت من چیزی از تو نخورده ام که پولی بپردازم اما نگفت پول ندارم.

مشاجره بالا گرفت دکان دارهای اطراف امدند و برای این مشاجره هر کدام نظری داشتند اما نظر هیچ کدام رضایت طرفین را فراهم نکرد در همین حال بهلول از انجا می گذشت اعرابی چشمش به بهلول افتاد و از او خواست تا بین او و اشپز قضاوت کند. بهلول ماجرا را پرسید و اعرابی دقیق انرا گفت و اشپز نیز گفته های اعرابی را تایید کرد، بهلول به اشپز گفت:

این مرد از غذاهای تو چیزی خورده یا نه؟

اشپز گفت: از غداهای ما چیزی نخورد ولی از بو و بخارهای ان استفاده کرده است.

بهلول به اشپز گفت:

خوب گوشت را باز کن و درست گوش بده، بعد سکه هایی که در جیبش داشت بیرون اورد و یکی یکی انها را به اشپز نشان داد و به زمین انداخت و انها را بر می داشت و به اشپز می گفت صدای پولها را تحویل بگیر.

اشپز اعتراض کرد و گفت این دیگر چه نوع پول دادن است؟

بهلول گفت: قضاوت من که به عدل و انصاف است این است که کسی که بخار و بوی غذا می فروشد باید در عوض صدای پول را تحویل بگیرد.


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خلیفه و مگس

مجلس بر پا شد، هارون وارد گردید و در صدر مجلس در محل رفیع و بالائی نشست، لشکر و حشم و درباریان هم جمع بودند تا خلیفه لب به سخن باز کند و مثل همیشه مطالبی را بیان نمایید. ناگهان بهلول وارد شد، نگاهی به اطراف مجلس انداخت و بسوی خلیفه حرکت کرد، رفت و در صدر مجلس نشست، هارون از رفتار بهلول سخت نگران شد و تصمیم گرفت تا او را در جمع سبک کند پس نگاهی به بهلول کرد و چشمش را به جمعیت انداخت و با یک وارسی به بهلول گفت، حاضری جواب های مرا بدهی؟

بهلول در جواب گفت:اگر شرط کنی و مثل همیشه به قولت پشت پانزنی و از عمل به قولت سر باز نتابی حاضرم.

هارون گفت: اگر جواب معمای مرا خیلی سریع و فوری بگوئی یکهزار دینار زر سرخ به تو هدیه می کنم و اگر در جواب عاجز ماندی دستور می دهم تا ریش و سبیل تو را بتراشند و بر الاغی سوارت کنند و در کوچه و بازار شهر با رسوائی بگردانند.

بهلول گفت : تو خوب می دانی که من به زر احتیاجی ندارم ولی با یک شرط حاضرم جواب معمای تو را بدهم.

هارون گفت: ان شرط چیست؟

بهلول جواب داد: اگر توانستم جواب معمایت را بدهم باید دستور دهی مگسها مرا اذیت و ازار ندهند.

هارون لحظه ای سر بزیر انداخت و گفت: این کار غیر ممکن و محال است و مگس ها مطیع فرمان من نیستند تا به من گوش بدهند و تو را نیازارند.

بهلول گفت:پس، کسی که با این قدرت و لشکر و حشم در مقابل مگس هائی ضعیف اینچنین عاجز است انتظاری نمی توان داشت.

اهل مجلس بر عقل و جرات بهلول متحیر شدند،هارون در مقابل جواب بهلول از رو رفت و سخت در فکر فرو رفت،بهلول نگاهی به حاضرین کرد و نگاهی هم به چهر ی غضب الود هارون نمود، از چهره هارون فهمید که او در فکر است که به صورتی تلافی و جبران کند پس به دلجوئی هارون پرداخت و گفت:

من حاظرم بدون شرط جواب معمای تو را بدهم.

هارون پرسید:این چه درختی است که دوازده شاخه دارد و هر شاخه اش سی برگ دارد و یک روی هر برگش روشن و روی دیگرش تاریک است؟

بهلول سریع جواب داد:

این درخت سال و ماه و روز و شب است بدلیل اینکه هر سال دوازده ماه و هر ماه سی شبانه روز است که نصفه ان روز و نصف دیگرش شب است.

هارون گفت افرین بر تو، جوابت صحیح است و حاضرین نیز به تحسین و تشویق بهلول پرداختند.

 



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام.خوش اومدید.اومیدوارم بتونیم باهم تفریح کنیم.اسم مجتبی هستش و با دوستم یوسف این وبلاگ رو تقدیمتون می کنیم.ممنون از این که به ما سر زدید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از وبلاگ ما راضی هستید؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 189
  • بازدید ماه : 189
  • بازدید سال : 1,768
  • بازدید کلی : 55,206